من از عطرِ آهستهی هوا میفهمم
تو بايد تازهگیها
از اينجا گذشته باشی.
گفتوگویِ مخفی ماه وُ
پردهپوشیِ آب هم
همين را میگويند.
ديگر نيازی به دعای دريا نيست
گلدانها را آب دادهام
ظرفها را شستهام
خانه را رُفت و رو کردهام
دنيا خيلی خوب است،
بيا!
علامتِ خانهبودنِ من
همين پنجرهی رو به جنوبِ آفتاب است،
تا تو نيايی
پرده را نخواهم کشيد.
برچسبها: پنجره , شعر عاشقانه , شعر عشق , شعر جالب , شعر زیبای عاشقانه , دلنوشته عشق ,
یک برگ دیگر از تقـــویـــم عمــــــرمــ را پاره می کنم
امــــروز هم گذشت
با مرور خـــــــــــاطــــــــرات دیروز
با غــــــم نبـــــــودنت
..
و سکـــوتی سنگین
و من شتـــــابــــــان در پی زمان بی هدف
فقط میـــــــــرومــ
..
فقط میــــدومــ
یاسها هم مثل من خستــــــه انــــد از خزان و سرما
گـــرمــی مهـــر تو را میخواهند
غنچه های باغ هم دیگر بهــــــــــــانــه میگیرند
میان کوچه های تاریک غربت و تنهـــــــــــایــی
صدای قدمهایت را می شنوم اما تــــــــو نیستــــی
فقط صــدایـــی مبهـــــم
و مـــن بــــــاز فـــــــــــــرو میـــــریـــــزمــ
برچسبها: بهانه عشق , شعر عاشقانه , شعر عشق , شعر جالب , شعر زیبای عاشقانه , دلنوشته عشق ,
دیشب کسی مزاحم خواب شما نبود؟
آیا زنی غریبه در این کوچهها نبود؟
آن دختری که چند شب پیش دیدهاید
دمپاییاش -تو را به خدا- تا به تا نبود؟
یک چادر سیاه ِ کشی روی سر نداشت؟
سر به هوا و ساده و بیدست و پا نبود؟
یک هفته پیش گم شده آقا و من چقدر
گشتم ولی نشانی از او هیچجا نبود
زنبیل داشت، در صف نان ایستادهبود
یک مشت پول خُرد… نه آقا! گدا نبود!
یک خرده گیج بود ولی نه… فرار نه…
اصلاً به فکر حادثه و ماجرا نبود
عکسش؟ درست شکل خودم بود…مثل من
هم اسم من و لحظهای از من جدا نبود
یک دختر دهاتی و تنها… که لهجهاش
شیرین و ساده بود… ولی مثل ما نبود
آقا مرا دقیق ببین! این نگاه خیس…
یا آن قیافه در نظرت آشنا نبود؟
…
دیشب صدای گریهی یک زن شبیه من
در پشت در مزاحم خواب شما نبود؟
برچسبها: مزاحم , زنی غریبه , دهاتی , متن زیبا , شعر جالب , جالبترین , زیبایی ها ,
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد